ترنم باران جملگی ما عاشقان بارانیم تاکسی شهری بندرانزلی میدان پهلوی 1323 ( میدان امام خمینی کنونی) بندر انزلی۱۲۵۲ هجری شمسی نمایی از شهرداری بندرانزلی از داخل بلوار بنای ساختمان شهرداری ساخته شده به سال 1276 ساختمان بانک ملی و به گفته ی یکی از دوستان (
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:بندر انزلی, تصاویر قدیمی انزلی, انزلی قدیم, قدیم ها, خاطرات انزلی, میراث فرهنگی, میراث فرهنگی انزلی, بندر انزلی, بلوار انزلی, بلوار قدس انزلی, ساختمان شهرداری انزلی, تاکسی انزلی,شهرداری بندر انزلی,, :: 15:45
آرتیستون فرشتگان از خدا پرسيدن: خدايا تو که بشر رو انقدر دوست داري چرا غم را آفريدي ؟ خداگفت : غم را به خاطر خودم آفريدم چون اين مخلوقه من تا غمگين نباشه به ياد خالقش نمي افتاد ! مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت. باید خودت را برای این کسادی آماده کنی. پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است. یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه بیان عشق عنوان كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی "را راه بیان عشق می دانند. عاشق شدن آسان است، اما ادامه آن هنر است پیر مرد روستایی هیچ وقت ساعت نداشت در طول عمرش به هیچ ساعتی مراجعه نکرده بود .اما همیشه کارهایش را سر وقت و به موقع انجام می داد . تنها صدایی اشنا برایش کافی بود تا موقعیت زمانی را درک کند و اوقات زندگیش را با ان تنظیم کند صدایی که در اولین روز حیاتش در گوشش زمزمه شده بود ..."صدای اذان"
در تصویر حکاکی شده در سنگهای تخت جمشید :هیچ کس عصبانی نیست .هیچ کس سوار بر اسب نیست.هیچ کس را در حال تعظیم نمی بینی .هیچ وقت برده داری در ایران مرسوم نبوده . در بین این صدها پیکرتراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد.بگو به همه ی ایرانیان تا یادمان بیاید چه بودیم و چه شدیم....
در تفسير منهج الصادقين داستان لطيفى از ذوالنون مصرى نقل كرده است مى گويد: روزگاری دو برادر در مزرعه خانوادگی شان با هم کار می کردند. یکی از آنها ازدواج کرده بود و چند فرزند داشت. اما برادر دیگر تنها زندگی می کرد.
ادامه مطلب ... در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم :
براي ايمان داشتن بايد حصار پيشداوري ها را برچيد. كشتي در ساحل بسيار امن تر است، اما براي اين [ كار ] ساخته نشده است. زندگي همواره چشم به راه شرايط بحراني مي ماند تا قدرتش را نشان دهد.
سلام دوستان گاهی مطالب جنبه ی عمومی نداره بنابراین چیزی که نوشته می شه برای شما قابل درک نیست . به هر حال از نظرات سازنده شما کمال سپاس رو دارم باز هم چک چک باران و صدای ترمز شدید ماشین توی کوچه واسه اینکه تو چاله ی آب نیفته... بارانی که لحظه ای شدت می گیره و لحظه ای دیگه آرام زمزمه می کنه .... پرده ای که کنار می ره تا نسیم هم در این هوای دل انگیز جایی برای گذر داشته باشه ... زیبای آرامش بخش ....باران.... منو با اسب خیال می بره..... چتری از باران ، زیر برگ های سبز درختان ، رو به دریایی خروشان ... گام به گام روی شنای خیس ساحل ........خنکای آب رو با پاهای عریانم احساس می کنم ... رو به آسمون قطرات خیس بارونم رو صورتم .........یه نفس عمیق از عمق وجودم .... من عاشق ساحل بارانیم......
گاهی باید آرزو کرد تا کودک بود و فریاد کشید... گاهی باید آن قدر عکس ها را نگاه کرد تا شاید به خاطره ای دور رسید ... می ترسم آنقدر دور شوم که حتی حسرت اشعار کودکی را با جان بخرم ... می ترسم که دیگر صدای پرستو ها را با وش نشنوم و با آن ها هم آوا نشوم... دیوار های بلند جای پرستو ها نیست ... پشت پنجره جای ایستادن نیست ... نگاه کردن به ویترین مغازه ی اسباب بازی ها دیگر جایز نیست ... دیگر زمان لیس زدن بستنی قیفی در خیابان با صورتی سراسر بستنی نیست... دلم از خداحافظی با کودکیم می گیرد ... دلم کودکی را می جوید ... شعرهای زیبایت را... صد دانه یاقوت ...دسته به دسته ...با نظم و ترتیب... یک جا نشسته یا ... خوشا به حالت ای روستایی......چه شاد و خرم چه باصفایی یا... باز باران با ترانه با گوهر های فراوان می خورد بر بام خانه یا... من یار مهربانم ....دانا و خوش بیانم یا داستان های زیبایش.... تصمیم کبری .........مهمان کوکب خانم ......... صدای کودکی خدافظ........
آخرین مطالب نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |